راجر واترز در این آهنگ به زندگی مصرفگرا، وضعیت کالاگونهی زنان در غرب، رسانهها و این که بشر به جای تفکر، خودش را تا سر حد مرگ با امور سطحی و پوچ مشغول نگه داشته است اشاره کرده و اینکه دیگر احساسی از خودش ندارد. در تلویزیون، تراژدی مانند یک نمایش به انسان نشان داده شده و زندگی بشر که حالا چیزی جز سایه از او نمانده به تماشای تلویزیون، باور خط دهی های آن و خوشگذرانیهای سطحی تبدیل شده و هر چه به او گفته شود میپذیرد.
:: متن و ترجمه Amused To Death ::
Doctor Doctor what is wrong with me
هی دکتر دکتر به نظرت چه بلائی سرم اومده؟
This supermarket life is getting long
این زندگی سوپرمارکتی، خیلی طولانی شده.
What is the heart life of a colour TV
فلسفه وجودی یه تلویزیون رنگی چیه؟
What is the shelf life of a teenage queen
عمر مفید یه ملکه زیبائی چقدره؟
Ooh western woman
آه ! ای زن غربی... (کنایه به وضعیت نامناسب زنان و دختران غربی که سمبل همه زنان جهان هستند)
Ooh western girl
آه ای دختر غربی...
News hound sniffs the air
سگ خبرنگار مثل سگ شکاری، فضا رو بو می کشید،
When Jessica Hahn goes down
وقتیکه "جسیکا هان" سقوط می کند. (اشاره به ماجرای جسیکا هان که با یک کشیش ارتباط برقرار کرده بود و خبرنگارها قضیه را فاش کردند.)
He latches on to that symbol Of detachment
مرد خودش رو به اون نماد بی تفاوتی می چسباند
Attracted by the peeling away of feeling
او عاشق برهنه کردن احساسات خود است
The celebrity of the abused shell the belle
شهرت آن زن زیبای مورد سوء استفاده قرار گرفته ...
Ooh western woman
آه ! ای زن غربی...
Ooh western girl
آه! ای دختر غربی... آه ! ای زن غربی... (کنایه به وضعیت نامناسب زنان و دختران غربی که سمبل همه زنان جهان هستند)
And the children of Melrose Strut their stuff
بچه های محله "مِل رُز" چپیده بودن توی آت و آشغالاشون،
Is absolute zero cold enough
به نظرت، صفر مطلق به اندازه کافی سرد هست؟
And down in the valley warm and clean
اما اونورتر، پایین دره، گرم و نرم،
The little ones sit by their TV screens
اون کوچولوها میخ شده بودن پای تلویزیون.
No thoughts to think
نه فکری برای اندیشیدن،
No tears to cry
نه اشکی برای ریختن،
All sucked dry
تمام صفحۀ تلویزیون رو داشتن خشک خشک می مکیدن.
Down to the very last breath
همه شو پائین میکشیدن برای نفس آخرشون.
Bartender what is wrong with me
هی ساقی! (هی بارمن) چه بلائی سرم اومده؟
Why am I so out of breath
چرا ریتم نفسام اینقدر نامنظم شده
The captain said excuse me ma'am
کاپیتان گفت: "ببخشید مادام،
This species has amused itself to death
این گونۀ ” جانوری” که مشاهده می کنید، خودش رو تا لحظه مرگ سرگرم کرده
Amused itself to death
سرگرم شدن تا سرحد مرگ ...
Amused itself to death
سرگرم شدن تا سرحد مرگ ...
We watched the tragedy unfold
ما تجلی تراژدی رو تماشا میکردیم.
We did as we were told
ما همونی رو که بهمون گفته شده بود انجام میدادیم.
We bought and sold
ما خریدیم و فروختیم.
It was the greatest show on earth
این بزرگترین نمایش روی زمین بود.
But then it was over
اما بعد ... وقتی که همه چی تموم شد،
We ohhed and aahed
ما داشتیم داد و بیداد می کردیم.
We drove our racing cars
ما داشتیم ماشین مسابقه مون رو میروندیم.
We ate our last few jars of caviar
ما داشتیم آخرین کنسرو خاویارمون رو
کوفت میکردیم.
And somewhere out there in the stars
اما یه جای دیگه، اون بیرون توی ستاره ها،
A keen-eyed look-out
یکی با چشمهای بادومی و شاخکهایی روی سرش، (اشاره به موجودات فضایی)
Spied a flickering light
داشت ما رو می پائید.
Our last hurrah
آخرین هورا کشیدن ما را.
Our last hurrah
آخرین هورا کشیدن ما را.
And when they found our shadows
و هنگامی که اونها سایه های ما رو پیدا کردن
Grouped around the TV sets
دور مجموعه های تلویزیونی جمع شده بودیم
They ran down every lead
اونها تمام راهنماهاشون رو پائین فرستادن.
They repeated every test
تمام تستهاشون رو تکرار کردن.
They checked out all the data on their lists
همه داده های توی لیستهاشون رو چک کردن.
And then the alien anthropologists
و سپس متخصصان "انسان شناسی" شون،
Admitted they were still perplexed
پذیرفتن که هنوز گیج اند و سردرگم
But on eliminating every other reason
اما ''در نهایت'' با حذف تمام دلایل رد شدۀ دیگه
For our sad demise
برای انقراض تاسف بار نوع بشر،
They logged the only explanation left
تنها توضیح باقیمونده رو اعلام کردن:
This species has amused itself to death
این گونۀ ''جانوری'' خودش را تا سرحد مرگ سرگرم کرده است
No tears to cry no feelings left
نه اشکی برای گریه مونده، و نه حتی احساسی .
This species has amused itself to death
" این گونه، خودش رو تا سرحد مرگ سرگرم کرده."